تجریش… تنها چند متر تا خط آسفالت!
متن فوق درباره تجریش و خلاقیت در شهرداری تهران و مشکلاتی که در این منطقه وجود دارد صحبت میکند. شهرداری تهران هر سال با تیم مجرب دچار مشکلاتی شده که باعث ایجاد صداهای ناهنجار مثل برش سنگ و ایجاد اذیت برای رهگذران میشود. مامورین سد معبر و جوانان دستفروشی که تحصیلکرده هستند ولی فقط به دستفروشی مشغولند نیز مشکلات دیگری را نشان میدهند. نامه به شهرداری تهران نیز اشاره شده که مشکلات مردم را حل نکرده و به نظر میرسد بیتوجه به این مسائل هستند. این متن نیز پیشنهاد میکند که با استفاده از هزینههایی که برای دریافت خلافیها صرف میشود، میتوان با نهادهای جامعه همکاری کرد و نشان داد که نگرانی از مردم و حل مشکلات آنها اولویت است.
۲۲:۵۲یادداشت / جمشید پوراحمدپنج شنبه ۲۴اسفندماه قلب تپنده تهران… تجریش و خلاقیت شهرداری!!تجریش، امام زاده صالح، بازار، محله مقصود بیک، مسیر دربند، خیابون شمرون و نیاوران، ساختار این مجموعه یعنی تهران، پایتخت ایران، فرهنگ، اصالت و در نهایت ریشه و خاطره که شخصی نیست و حفظ آن دشمنان فرضی را نه تقویت میکند و نه نگران!شهرداری خلاق تهران در دقیقه ۹۹ و طبق معمول هرسال با تیمی مجرب(!) که بر این باورند، چون از طرف و برای شهرداری مشغول جدول کشی و سنگفرش پیادهروها هستند، از طرف کائنات نازل شده و صاحب قدرتاند و به خود اجازه میدهند به رهگذران توهین و از طرفی ایجاد صداهای ناهنجار مثل برش سنگ و گرد آن که باعث آلودگی و نتیجه گرفتن آرامش و انتقال حال بد است…«نمایش بعدی شهرداری» حضور یک دسته از مامورین سد معبر که نمیدانم چرا؟! با اینکه اجازه هر گونه برخورد فیزیکی و رفتار زشت و توهینآمیز در مواردی بسیار آشنا و مکرر با این دشمنان قسم خورده کشور دارند!! «جوانان دستفروشی که اکثر تحصیلکرده هستند» و دیگر برایشان راه و چارهای به غیر از دستفروشی نمانده… گویی این مردان خشن و پر قدرت قلبا تمایل به ایجاد رعب و وحشت دارند!آقای شهرداری؛حضور این بزرگواران در کف خیابان و برای سازندگی کشور است؟! کدام گزینه مناسبتر است؟!آقای شهرداری؛حال دل مردم خوب نیست، فقر، فلاکت، نداری، شرمندگی و استیصال و نتیجه سرعت مرگ، منجر به خودکشی و قلب فروشی است.فقط کافی بود چند متر از دریافت خلافی یک ساختمان را هزینه این انسانهای شریفتر از شریف میکردید و در میدان تجریش، تدارک یک سفره هفت سین، یک موسیقی اصیل ایرانی را تدارک میدید برای بعد از افطار یک پذیرایی؛ همه اینها در حد خالی بودن یخچال بعضی از مسئولین تصور میکردید مطمیناً حتی دوری نمیرفت!
- هیجان انگیزی برای ادامه باقی نمانده!
- روزگار آدمهای اسقفتنده امروزی!
- لذت آخر سال و اندوه از راه رفتن با حکایت “ماهی تازه را هر زمانی بگیرید!”
- ماجراجویی عشق، دختری به نام پرویندخت یزدانیان و مادر مبارکش نگار پوراحمد
- نگار پوراحمد: جوانی که خاطراتش رشد نکرد!
- پاسخ آزمایشی! – سازنده فیلم
- از گریه تا خنده: جادوی جذاب خواندن خبرها در پشت پرده های فیلمهای محبوب
- آغوش گرم و پرمحبت: احساسی دلنشین!
- گناه نابخشودنی من: داستان نگار پوراحمد
- نگار نازنین؛ تنهایی من با رفتن تو بیشتر شد