آتش عشق و غوغای عاشقان: زمانی که حضور زینب (س) اما نه لزومی

فوریه 13, 2024 0 نظر 91

فیلم “شور عاشقی”، که توسط داریوش یاری کارگردانی شده است، داستان سفر یک زن به شام را در زمان اسرای کربلا روایت می‌کند. زنی به نام سلما فکر می‌کند همسرش در اسارت در کربلا است و از زحمات اسرای‌ان بی‌خبر است. او تصمیم می‌گیرد خود به کاروان اسرا بپیوندد تا زینب (س) را تنها نگذارد. داستان به طور اصلی از زبان او روایت می‌شود. همسر سلما شب قبل از عاشورا از امام جدا می‌شود و در تلاش است تا همسرش را به همراهی اسرا منصرف کند. او با دو هم‌رزمش تصمیم می‌گیرد از کاروان جدا شوند اما همسرش زمانی که اقدام به بازگشت به کاروان می‌کند، او را نجات می‌دهد. سلما خودش را به مردمان کمک می‌کند و از کاروان جدا می‌شود تا به شهرهای بعدی برود و مانع تحریف واقعه کربلا شود. او در تلاش است تا شهرت واقعه را حفظ کند. این فیلم، عمدتاً به دلیل ایده جذاب و چند سکانس خوب مورد توجه قرار می‌گیرد، اما به طور کلی حاوی مشکلات انتقادی است.

۹:۴۲به نظر می‌رسد «شور عاشقی» که روایتی از اسرای کربلا در سفر به شام است به جز ایده جذاب و یکی دو سکانس نسبتا خوب، حرفی برای گفتن ندارد.به گزارش مهر، «شور عاشقی» به کارگردانی داریوش یاری روایتی از اسرای کربلا در سفر به شام است. سلما زنی که فکر می‌کند همسرش در رکاب حسین (ع) جنگیده و شهید شده است حالا خودش را به کاروان اسرا رسانده تا زینب (س) را تنها نگذارد. داستان از زبان او روایت می‌شود. عبدالرحمان همسر سلما شب قبل از عاشورا از یاران امام جدا می‌شود. حالا دارد کاروان را تعقیب می‌کند تا زنش را هم، از همراهی اسرا منصرف کند. شمر، سلما و یکی دیگر از زنان را به هم‌رزمش می‌دهد تا خودش کاروان را به شام برساند. آن‌ها از کاروان جدا می‌شوند اما عبدالرحمان مثل بتمن سر می‌رسد و زن‌ها را نجات می‌دهد. زن در صحبتی که با همسرش می‌کند متوجه می‌شود او از روی ترس امام را تنها گذاشته پس خودش شجاعانه به کاروان اسرا برمی‌گردد. آغوش کاروان به روی آن‌ها باز است و اصلاً شمر و همراهانش مزاحم ورود و خروج سلما نمی‌شوند.این‌ها خلاصه‌ای از اتفاقاتی است که در یک سوم ابتدایی فیلم رخ می‌دهد. ظاهراً کارگردان خودش هم متوجه غیرمنطقی بودن این موضوع شده و سر و ته حضور غیرعادی او را با جمله «به اجنه می‌ماند این زن» هم آورده است. از آنجا که این ورود و خروج چند بار در فیلم تکرار می‌شود این دیالوگ هم مجبور است تکرار شود. سلما وارد کاروان می‌شود و زن‌ها و بچه‌های یتیم و زخمی را تیمار می‌کند و از کاروان خارج می‌شود تا به شهرهای بعدی برود و مانع تحریف واقعه کربلا به دست مأموران یزید شود. سلما همه این کارها را هم انجام می‌دهد.چگونه‌اش را متوجه نمی‌شویم، فقط می‌فهمیم موفق است. آنقدر موفق که شوهر ترسویش را به زور به شهادت می‌رساند. همان عبدالرحمان که شب تاسوعا از امامش جدا شده و در تمام مدت همراهی همسرش با کاروان اسراt می‌خواسته او را منصرف کند و یک دفعه بعد از پدر شدنش متحول می‌شود. باز هم چگونگی و چرایی این تغییر معلوم نیست.عبدالرحمان متحول می‌شود و در یک نقشه ناشیانه به دلیل حضور دوباره بی دلیل سلما در کاروان اسرا، جانش را از دست می‌دهد و برای اینکه مخاطب از این کشته شدن سرخورده نشود سلما او را شهید راه حسین معرفی می‌کند. در «شور عاشقی» لازم نیست زینب (س) کاری انجام بدهد چون همه را سلما انجام می‌دهد. لازم نیست شمر آن روی سگش را نشان بدهد چون باید آدم عاشق پیشه‌ای باشد که چشم‌های سلما، این اسیر همه فن حریف، دلش را ببرد و تا جایی پیش می‌رود که حتی در مدح شهدای کربلا شاعر هم می‌شود.تمام نقش اسرا فقط حضور در صحنه سخنرانی و تیمار سلما و سیاهی لشگر برای پیاده‌روی در بیابان است، بی‌آنکه سرما و گرمای آن اثری واقعی روی چهره آن‌ها بگذارد و بی‌آنکه لباس آن‌ها جز برش دالبر پایین لباسشان پارگی دیگری داشته باشد. رنگ و جنس لباس‌ها هیچ اثری از خشونت طبیعت ندارد. حتی خانه بادیه نشینان اثری از خاک و آفتاب سوزان و سرمای استخوان‌سوز نشان نمی‌دهد. به نظر می‌رسد «شور عاشقی» به جز ایده جذاب و یکی دو سکانس نسبتاً خوب، حرفی برای گفتن ندارد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها