گاس ون سنت؛ پرش به آینده پس از چهل سال

فوریه 13, 2024 0 نظر 89

گاس ون سنت کارگردان ۷۱ ساله، یکی از متنوع‌ترین کارنامه‌های سینمای مدرن را دارد. با فیلم هایی مانند «ولگرد دراگ استورها» و «آیداهوی اختصاصی خودم» با نویسندگی و کارگردانی وی، او تبدیل به کارگردان مشهوری شد که خود تثبیت کننده نیکول کیدمن با فیلم «به خاطرش مردن» و «ویل هانتینگ خوب» در سال ۱۹۹۷ شد. آخرین تلاش فیلمسازی وی کارگردانی و تهیه‌کنندگی اجرایی مینی‌سریال رایان مورفی است، یعنی «کاپوتی در مقابل قوها» که ۳۱ ژانویه به صورت آنلاین منتشر شد، دومین فصل از مجموعه «دشمنی» رایان مورفی است. او همچنین در مورد نقش خود در این سریال و تصمیمات دیگرش صحبت کرده است. از جمله اظهارات وی در مورد این کار می‌توان به ترجیح نویسندگی و کارگردانی بر نظر، همکاری با رایان مورفی در سریال «کاپوتی در مقابل قوها»، و تاثیر نقد روی کارهایش اشاره کرد. او همچنین به تجربیات خود از همکاری با بازیگران معروفی مانند مت دیمون و رابین ویلیامز اشاره کرد. در طول مصاحبه، ون سنت به برخی از پروژه هایی که او به سر فرصت آنها فکر می‌کند و نقدهایی که در طول حرفه‌اش شنیده است نیز اشاره کرده است. به طور خاص تجربیاتش از تصمیمات اجراء شده در سریال “دشمنی” و همچنین انتخاب و نقدهای بازیگران معروفی مانند مت دیمون و رابین ویلیامز نیز از جمله مواردی است که به آنها پرداخته است.

به گزارش مهر به نقل از هالیوود ریپورتر، گاس ون سنت کارگردان ۷۱ ساله، یکی از متنوع‌ترین کارنامه‌های سینمای مدرن را دارد. انتخاب‌هایی که ون سنت در زمینه هنر انجام می دهد بی‌شباهت به دهه‌ها حضور او به عنوان یک بیگانه در هالیوود نیست و از بیشتر مسیرهای سنتی سرپیچی می‌کند. پس از جلب توجه استودیوها و بازیگران درجه یک به فیلم‌های کم‌هزینه‌ای مانند «ولگرد دراگ استورها» و «آیداهوی اختصاصی خودم» با نویسندگی و کارگردانی وی، او تبدیل به کارگردان مشهوری شد که خود تثبیت کننده نیکول کیدمن با فیلم «به خاطرش مردن» و «ویل هانتینگ خوب» در سال ۱۹۹۷ شد. با این فیلم دوم ، وی اولین نامزدی اسکار کارگردانی را به دست آورد و دومی را برای فیلم «میلک» کسب کرد. گرچه ممکن است برای برخی شنیدن اینکه آخرین تلاش فیلمسازی وی کارگردانی و تهیه‌کنندگی اجرایی مینی‌سریال رایان مورفی است، تعجب‌آور باشد اما احتمالاً نباید از انتخاب او تعجب کرد.
«کاپوتی در مقابل قوها» که ۳۱ ژانویه به صورت آنلاین منتشر شد، دومین فصل از مجموعه «دشمنی» رایان مورفی است. یک کار تلویزیونی نادر برای ون سنت که ۶ سال اخیر را دور از سینما گذرانده و بیشتر روی یکی دیگر از مشغله های اصلی‌اش یعنی نقاشی تمرکز کرده است. وی در این سریال نشان می‌دهد که چگونه یک داستان کوتاه رابطه ترومن کاپوتی نویسنده را با قدرت دلالان جامعه منهتن در دهه ۱۹۷۰ تغییر داد.
وی در این مصاحبه هم درباره این سریال و هم انتخاب‌های دیگرش صحبت کرده است.
نوشتن، حداقل این اواخر، بخش مورد علاقه شما در کار است. چه چیزی لازم است تا شما را وادار کند به کارگردانی بله بگویید؟
برای من نویسندگی و کارگردانی از همه هیجان انگیزتر است؛ چون همه چیز در کنترل شماست. شمایید که تصمیم می‌گیرید چه اتفاقی بیفتد. اما من بسیاری از مطالب نوشته شده توسط دیگران را هم ساخته ام.
پس چرا این را انتخاب کردید؟
یک شب با جان رابین بایتز سازنده «دشمنی» حرف می‌زدم. او در مورد چیزهایی که روی آنها کار می‌کرد، بحث می‌کرد و یکی از آنها همکاری‌اش با رایان مورفی بود. با تماشای آثار رایان، همیشه فکر می‌کردم که آن‌ها کارگردان های خود را دارند که فقط با آنها کار می‌کنند و سپس فکر کردم؛ « آیا آنها هرگز اجازه می دهند کسی از بیرون برای آنها کارگردانی کند؟» وقتی او درباره «کاپوتی و قوها» که درباره دوره‌ای از تاریخ است که من می‌شناسم، گفت، به این فکر افتادم که آیا او به من اجازه کارگردانی می‌دهد؟ من می‌خواستم هر ۸ قسمت را انجام دهم و آنها تصمیم گرفتند که به جای آن ۶ قسمت را کارگردانی کنم.
چرا هر ۸ قسمت را انجام ندادید؟
اصولا دیگران تمایل ندارند این تعداد اپیزود را بسازند و اکنون متوجه شدم چرا. چون بیش از حد به خودت فشار می‌آوری و ما طبق برنامه‌ای که واقعا سخت بود جلو می‌رفتیم و بنابراین حتی ۶ اپیزود هم خسته کننده بود.
شما و رایان سبک های بسیار متفاوتی دارید. این همکاری را چگونه توصیف می کنید. آیا کارت سفید برای ایجاد زیبایی شناسی داشتید؟
فکر می‌کردم که رایان سر صحنه فیلمبرداری خواهد بود، اما او نبود و هیچ توافقی در این مورد وجود نداشت. او گفت؛ «من فقط از گل ها مراقبت می کنم». او یک تهیه کننده از اردوگاه خودش داشت که مراقب تمام درخواست‌های او در صحنه‌های مختلف بود و خودش فقط یک روز سر صحنه فیلمبرداری آمد.
رابین ویلیامز در طی تبلیغات برای فیلم «ویل هانتینگ خوب» از شما به عنوان «دلنشین‌ترین مرد هالیوود» یاد کرد. چگونه یک کارگردان چنین شهرتی را به دست می‌آورد؟
فکر نمی‌کنم خوش اخلاق باشم. فکر می کنم، بی سر و صدا کار می‌کنم و فقط می‌خواهم ببینم در صحنه چه خبر است. فکر می‌کنم وقتی رایان از «دشمنی» دیدن کرد، تعجب کرد که چرا اینقدر ساکت است. صحنه ساخت سریال‌ها برای سروصدا و فریادها مشهور هستند؛ اما اگر همه به درستی پیش بروند، سروصدایی نیست تا بازیگران بتوانند کاری را که باید انجام دهند، انجام دهند. من کسی نیستم که توضیحاتی بدهم که از آنها خواسته نشده و معتقدم باید به غریزه بازیگران اعتماد کرد.
غرایز رابین چه بود؟
رابین ایده های زیادی داشت. تنها مشکل او این بود که می‌خواست کارهای زیادی انجام دهد. یک برداشت آهسته، یک برداشت سریع، یک برداشت خنده‌دار، یک برداشت سریع خنده دار، یک آهسته خنده دار و … او می‌دانست که سر تدوین به چنین چیزهایی نیاز می‌شود. اما اگر برداشت خوبی باشد، من سعی می‌کنم متوقف شوم. اما او با التماس و «لطفاً، لطفاً» مرا به ۷ یا ۸ برداشت می‌رساند وهمه اش می گفت؛ یکی دیگر؟ یکی دیگر؟
اگر صحنه های معمولی گاس ون سنت بی صدا باشد، کدام کار شما پر سر و صداتر بود؟
همان یکی. رابین که فقط شوخی می‌کرد. دیوید کراننبرگ یک روز به محل صحنه آمد و گفت؛ «اینجا واقعاً سر و صدا است». در چنین موردی من اجازه می دهم صدا بلند شود؛ فقط در چنین مواردی و تازه من کسی نیستم که صدا ایجاد می کند.
پروژه هایی وجود دارد که به آنها نرسیده‌اید و هنوز به آنها فکر می کنید؟
نه، اما پروژه هایی وجود دارد که کارگردانان مختلف سعی کرده‌اند آن ها را اقتباس کنند. «عطر» [پاتریک سوسکیند] قطعه ای دست نیافتنی است. «مرشد و مارگاریتا» رمان روسی [میخائیل بولگاکف] تاکنون ساخته نشده اما باز لورمن برایش تلاش می‌کند.
از پیشنهادهای عجیب و غریبی که داشته‌اید بگویید؟
بعد از «ولگرد دراگ استورها» که اولین فیلم واقعاً قابل تماشای من بود، شروع به دریافت پیشنهادهای عجیب و غریب از استودیوها کردم، زیرا در این فیلم مت دیلون در نقشی بازی کرده بود که قبلاً آن را بازی نکرده بود. آنها در تلاش بودند تا چیزی مثل «جی.آی. جو» را مثلا در ۱۹۹۰ بسازند. در آن زمان، این یک فیلم اکشن این گفت – آن گفت بود که کارگردان‌ها ۱۰ برابر بیشتر برای ساختش دستمزد می‌گرفتند. آنها این فیلمنامه را داشتند و می‌خواستند من کارگردانی کنم. اما اینطور نبود که آنها من را خیلی می‌خواستند، بلکه می خواستند بازیگرانی مانند مت را جذب این فیلم ها کنم. آنها به بازیگران بزرگ نیاز داشتند، اما بازیگران نمی خواستند در فیلم های اکشن کوکی حضور داشته باشند. چنین فیلم‌هایی هنوز هم همان هستند، اما اکنون بازیگران آنها را انجام خواهند داد زیرا هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد.
چند سال پیش، شما داستان بازسازی شات به شات خود از «روانی» را در یک پادکست باز کردید. به نظر می‌رسد وقتی شما خواسته بودید آن را بسازید، ابتدا تقریباً با حالت بلوف به استودیو گفتید. آیا واقعا این اتفاق افتاده است؟
این در دوره ای بود که آنها در حال بازسازی فیلم‌های «فلینت استونز» و «خانواده آدامز» و چیزهایی شبیه آن بودند. مثلاً، پارامونت می‌خواست فیلم «ثانیه‌ها» راک هادسون را با بازی برد پیت بسازد. من هم ‌گفتم؛ اگر می‌خواهید داستان همان باشد، خوب باشد و فقط با یک بازیگر مدرن، فیلم را مثل زیراکس بازتولید کنید. شاید باعث درآمدزایی شود. آنها فکر کردند این عجیب‌ترین ایده‌ای است که تا به حال شنیده اند. اما زمانی که «ویل هانتینگ خوب» نامزد اسکار شد، آنها قراردادهای جدید تنظیم کردند. می‌دانی چون می‌توانند به تهیه کنندگان بگویند فیلم بعدی تو را دارند. من به نماینده‌ام گفتم؛ «به آنها بگو «روانی» را بازسازی کنید. چیزی را تغییر ندهید فیلم را کپی کنید و آن را رنگی با یک بازیگر جدید بسازید. آنها متوجه خواهند شد که من در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم.» پیام برگشت و جواب این بود؛ «ما فکر می کنیم این یک ایده عالی است».
چه زمانی برای شما جدی شد؟
وقتی گفتند بله. (می خندد.) سپس باید تصمیم می گرفتم که آیا واقعاً می خواهم دنبال آن بروم یا نه. اما کنجکاوی تحریک کننده‌ای بود، بنابراین این کار را کردم. منتقدان مرا کشتند.
آیا در این سال ها نقد یا نقدی وجود داشته که بیشتر با آن مخالف باشید؟
مانند تایتانیک، زمانی که [جیمز] کامرون از یک روزنامه‌نگار خواست نقد خود را تغییر دهد؟ چنین موردی نبوده‌است. گاهی نقدها باعث تاسف می‌شوند. مثلا در نقد «در جستجوی فارستر»، به نظر می‌رسید که استیون هولدن منتقد نیویورک تایمز، هفته بدی را پشت سر گذاشته بود. می گفت: «این ۱۰۰ درصد مزخرف است». این چیزی است که او گفت! فیلم آن‌طور که می‌توانست خوب عمل نکرد. خوب انجام شد، اما با احترام روبه‌رو نشد زیرا به نظر من، آن نقد این فضا را ایجاد کرد.
فکر می‌کنید تا به حال در زندان سینما بوده‌اید؟
زندان نیست، اما من یک کم وحشی هستم، زیرا کارهایی که انجام داده‌ام به نوعی درباره همه چیز است. مثل فیلم‌های دیوید فینچر نیست که همیشه با یک استاندارد کیفیت مشخص می شود. زندان واقعی فیلم این است که برای ساخت یک فیلم آنقدر پول از دست می‌دهی که باعث می‌شود برای فیلم بعدی پولی دریافت نکنی. حالا آنها کامپیوتر دارند و کامپیوترها شما را با یک نمره تعیین می‌کنند. من فراز و نشیب هایم را دارم، اما بیشتر فیلم‌هایم آنقدر هزینه ندارند. من همیشه احساس می‌کنم به نوعی در یک حالت مشروط هستم.
شما در طول سال‌ها با استعدادهای زیادی کار کرده‌اید، درست پیش از این که آنها به نام‌های معروف تبدیل شوند. کسی بوده که از اول بتوانید بگویید قرار است چهره بزرگی شود؟
وقتی برای اولین بار با مت دیمون آشنا شدم، برای «ویل هانتینگ خوب» نبود، برای «مردن» بود. او برای گرفتن نقش جیمی [نقشی که در نهایت به خواکین فینیکس رسید]، که قرار بود ۱۶ ساله باشد، تلاش کرد. پس از اولین روخوانی متن، لورا زیسکین [تهیه کننده فقید] پس از رفتن او به سمت من برگشت و گفت: «این یک ستاره سینماست». گفتم: «واقعا؟» (می خندد.) من نمی‌توانم چیزها را اینطور بنامم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها