چرا هیچ کس نمیتواند با جملات کامل حرف بزند؟ به دنبال پاسخ چرا بقیه نمیتوانند جملات کامل بگویند؟
این یادداشت در مورد جفری اپستین، یک قاچاقچی بزرگ انسان است که بچههای زیر ۱۸ سال را به جزیرهای متروکه میبرده و سلبریتیها را مجاب میکند که به این جزیره بروند و از این بچهها تجاوز کنند. بعد از مرگ اپستین، لیست مشتریهایش منتشر شده و در آن اسمهای افراد مشهوری مثل جو بایدن، میشل و باراک اوباما، دی کاپریو، بیل و هیلاری کلینتون، امینم، لیدی گاگا، بیل گیتس و دیگران آمده است. یکی از شگفتیها این است که اسم ترامپ در این لیست نیست. سپس نویسنده به داستان دکتری میپردازد که اخراج شده و همسرش به سرطان مبتلا شده و پس از مرگ همسرش، فرزندش نیز دچار مشکلاتی شده است. داستان به این شکل ادامه دارد که دکتر به دل جنگل میرود و در یک قهوهخانه قرار میگیرد و مشکلاتی برایش پیش میآید. در ادامه، نویسنده روایت میکند که تجاوز به جسم و روح انسان تاثیراتی پدید میآورد که تا آخرین لحظه زندگی باقی میماند و به نمونههایی از بیمهری و نامهربانی میپردازد. در نهایت، نویسنده به احوال جهان و افکار فلسفی پرداخته و به این نتیجه میرسد که زندگی خیالی و فریبی است.
انگیزه نوشتن یادداشت پیشرو موضوع باور نکردنی قاچاقچی انسان «جفری اپستین» است.جفری اپستین یه قاچاقچی بزرگ انسان بوده که گفته شده بچههای زیر ۱۸ سال را به یک جزیره متروکه میبرده و از سلبریتیها پول میگرفته تا مخفیانه به این جزیره بروند و به آن بچهها تجاوز کنند.حالا بعد از حدود ۴ سال که از خودکشی و مرگ اپستین در زندان میگذرد، لیست مشتریهایش منتشر و در رسانهها دست به دست میشود!همانطور که ملاحظه میفرمائید در لیست اسمهای اشخاصی مثل جو بایدن، باراک و میشل اوباما، بیل و هیلاری کلینتون، امینم، دیکاپریو، شارلیز ترون، بن افلک، جیمی کیمل، لیدی گاگا، بیل گیتس، مایلی سایرس، مدانا، جیزی، بیانسه، اورلاندو بلوم، کوئنتین تارانتینو، تام هنکس، استیون اسپیلبرگ، ریانا، رابرت داونی جونیور، شاهزاده چارلز، آنجلینا جولی، کیتی پری، رابرت دنیرو، الن دیجنرس و… خیلیهای دیگر در لیست هستند… به غیر از ترامپ!جالب اینکه اسم میکل آرتتا و کالوم هادسون اودوی هم توی لیست هست!گفته میشود تمام افراد این لیست قرار است بهزودی دادگاهی و محاکمه شوند!وقتی با خواندن اسامی متاسفانه هنرمندانی که تا همین لحظه بتهای زندگیم بودند، همزمان با هم شکستیم؛ هم بنده و هم بتهایم!حال واقعیتی متفاوت و مرتبط دیگر بخوانید؛ همین چند روز پیش با دوستی که ساکن یکی از روستاهای دیلمان در منطقه سیاهکل گیلان است و خوشبختانه همیشه فاقد آنتن و اینترنت. البته آنتن های تاثیرگذار به کوری چشم دشمنان همه ایام پایدار و برقرار است(!) در قهوهخانهای در دل جنگل توقف کردیم… مردی خیلی آشنا و هم سن و سال خود را با مرد جوانی در یک قاب بسیار عارفانه دیدم، که فاصله میانشان یک دسته گل بسیار زیبا بود، آن مرد را میشناختم اما باورم نمیشد و به خود گفتم؛ پوراحمد پیر شدی و دچار توهم!از استادان صاحب نام و روزگاری از مدیران دانشگاه بود. سالها پیش برای انتقالی فرزند یکی از دوستان نزد ایشان رفتم و از آن به بعد افتخار و سعادت دوستی مشترک ایشان نصیب بنده، منوچهر نوذری و بهمن مفید گردید و بیشتر به جزئیات زندگی، دانش و سواد فرهنگی، ادبی و هنریش پی بردیم. جلو رفتم و گفتم؛ درود آقای دکتر.متوجه شدم که او را به جرم بیجرمی و حذف تمام حق و حقوقش از دانشگاه اخراج کردهاند!بعد از اخراج، همسرش که مترجم دو زبان بود به سرطان رنج و غصه مبتلا و به ابدیت پیوست. بعد از مرگ همسر، تنها فرزندش آقای دکتر جوان روانشناس به اتفاق همسرش وارد عرصه سخت، دردناک و کشنده زندگی شدند!و از روزگار پدر غافل مانده بود.دکتر به دلیل هزینه گزاف معالجه همسرش زیر بار سنگین بدهی میماند. موجودیت زندگیش را فروخته و مدتی در یک کتابفروشی آشنا فعالیت و اقامت داشته!بعد از مدت کوتاهی کتابفروشی به دلیل مشکلات کلان اقتصادی به ناچار دکتر را اخراج کرده و کرکره کتابفروشی را پائین میکشد.دکتر از تهران به دل جنگل و قهوهخانه میرسد. صاحب قهوهخانه پاسگاه محل را در جریان و بعد از تحقیق و بررسی اعلام میشود که حضور دکتر در قهوهخانه بلامانع است!صاحب قهوه در مقابل حضور ۲۴ساعته دکتر در قهوخانه توافق میکند که به دکتر جای خواب، غذا و حقوقی مختصر پرداخت کند و تنها شرط دکتر این بود که صاحب قهوهخانه او را خوشبخت صدا کند، نه دکتر!هفته قبل از حضور بنده در قهوهخانه، چند جوان دختر و پسر از خانوادهای مرفهین بی درد و تازه به دوران رسیده ساکن تهران، وارد قهوهخانه شده و با ادب، نزاکت، معرفت و شخصیت نداشتهشان مشغول مصرف مواد مخدر میشوند!صاحب قهوهخانه با عهدشکنی، خوشبخت را دکتر صدا میزند؛ همین امر باعث سوژه تمسخر، توهین و لودگی جوانان لاابالی به شخصیت دکتر میشود!درگیری بین جوانان و صاحب قهوهخانه بالا میگیرد و صاحب قهوهخانه در اوج عصبانیت شخصیت واقعی دکتر را لو میدهد!دو روز بعد تهران، یکی از دخترهای جمع متوجه میشود که آقای دکتر شاگرد قهوه چی، پدر همان دکتر روانشناسی است که نزدش میرود…***فهمیدم آن مرد جوانی که روبروی دکتر نشسته فرزندش بود که با دسته گل و چشم گریان و طلب عفو از پدر به دیدارش آمده بود.تجاوز به جسم، به روح، به حق و حقوق، به کرامت انسانی، به عدالت، به شرافت فرقی نمیکند تجاوز، تجاوز است و تاثیر و ماندگاریاش بر روح و روان آدمی تا آخرین لحظه زندگی باقی میماند.در تاریخ نمونههای فراوانی از بیمهری و نامهربانی داریم؛ خواندهایم که آلبرت اینشتین از دانشگاه اخراج کردند ولی او فیزیک را با فرضیههایش دگرگون کرد!ونگوک در سراسر زندگیش حتی یک تابلو هم نفروخت، اما امروز آثارش میلیونها دلار ارزش دارد!اما برخوردها با بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر کشورمان چگونه است؟!
احوال جهان و اصل این عمر که هستخوابی و خیالی و فریبی و دمیست
- جستجوی هوشمند یک شاعر توسط کودک ۱۱ ساله
- جهش تولید با همکاری مردم، ناقابل توجه مدیریت اقتصادی دولت
- وزیر ارشاد: ترجمه شعرهای فارسی به عربی، اولویت مطالبه رهبری
- کشف یک خانه باستانی از دوره عصر آهن
- از زبان هنر: نقاشی متفاوت دو هنرمند، الهام گرفته از نقش پدرانهی خود
- شناخت فهرستنویسی زیر نور چراغبرق خیابان
- تهرانگردی: پیچیدههای خیابانهایی که شما را به قلب تاریخ سفر میدهند!
- ساخت و پروژههای عمرانی تالار وحدت و برج آزادی به اتمام رسیدند
- جادوی زیبایی عکس های سیاه و سفید
- شبنشینی در میراث تاریخی و طبیعی اصفهان