جشنواره فیلم “عید مردماس” – بانی هنر سینما
در آخرین روز سال ۱۴۰۲ با وقوع خبرهای ناخوشایند، همه ما امیدوار بودیم که این سال پر از دشواریها و ناملایمات به پایان برسد. همهی ما، از بزرگ و کوچک، از بالا و پایین، به انتهای این سال سخت و دشوار نگران و نومید بودیم، و منتظر تغییر و روزگاری بهتر در آینده بودیم. اما آیا این تغییر واقعاً رخ میدهد؟ آیا دنیا بهتر خواهد شد؟ آیا بیشتر غصه و ناله خواهیم دید؟ این پرسشهای بسیاری وجود دارد که پاسخ دادن به آنها سخت است.
در حالی که بهاری ناامید و دشواری را وارد روزهای ما کردهاست، باید به راحتیها و آرامشها نیز توجه کنیم. اما چرا زندگی به اندازهی کافی شیرین و خوشایند نیست؟ آیا در این سال جدید، امید بهبودی وجود دارد؟
همچنین، شعر “پریا” از احمد شاملو به خوبی و با زیبایی، امید و شادی را در میان مردم به تصویر میکشد. این شعر نشان دهندهی این است که همچنان امید و شادی در جامعه و قلب مردم وجود دارد و ما باید به این امیدها احترام بگذاریم و آنها را زنده نگه داریم.
به امید بهبود و آیندهی بهتر، باید امیدوار بمانیم و به آرزوهایمان پایبند بوده و از زندگی لذت برد.
۱۶:۳۲فانشو: در آخرین روز سال، در لحظههای پایانی ۳۶۵روزی که ۱۴۰۲ نام داشت، آنقدر خبرهای ناخوشایند شنیدیم و دیدیم که بهترین انتظارمان، پایان این حجم از ناملایماتیها و دشواریها در زندگی و زندگانی بوده باشد؛ همهمان، از بزرگ و کوچک و از بالانشین و پاییندستی، هشوی مسافران قطار تلخی و سختی سال ۱۴۰۲ بودیم و نگران و نومید، چشم انتظار توقف این مرکب «بدسرشت» و ایستادنش، که تغییری کند و در ایستگاه زمان، عوض شود!این تغییر آیا حاصل میشود؟این شرایط آیا عوض میکند؟آیا دیگر کسی را غصهدار و گرفتار نخواهیم دید؟دیگر از جانب کسی، مویه و آه و ناله از مشقت و نداری نخواهیم شنید؟و هزاران هزار «آیا»های دیگر که پاسخ دادن بهشان سخت است…ناسلامتی بهاریه مینویسیم، نباید فقط دشواریها و زخمها را ببینیم، به راحتی و التیامها نیز بپردازیم؛ اما چرا قلم نمیچرخد و از راحتیها و درمانها نشانی نیست؟اصلاً چرا همه نوشتهها -به جز مکتوبههای سفارشینویسان(!)- تا این اندازه تلخ و ناامیدانه شده است؟شور قرار نیست سال «نو» شود و بهار بیاید و طبیعت روی خوشش را به همهمان نشان دهد؟ پس چرا تلخی، گریبانمان را ول نمیکند، چرا نمیرود یک گوشه دیگری از این جهان، تا ما هم آسایشی بیاییم و نفسی بکشیم…؟و هزاران هزار چراهای دیگر که پاسخ دادن بهشان سخت است…«آرزوها» همانقدر که به «امیدها» جان میبخشد و به زندگی معنا میدهد، محترم هستند و ما مردمی هستیم که «احترام» گذاشتن و «حرمت» نهادن در ذاتمان است؛ دست خودمان نیست، همین جوری هستیم و به تاریخ و تاریخدانان هم ثابت کردهایم که همین جور میمانیم و خواهیم ماند…امیدواریم که آرزوهایتان مدام رنگ و لعاب واقعیت بگیرد و در کوران سختیها، امیدهایتان پررنگ باشد…
***
…مردم ده، مهمونِ مان
با دامب و دومب به شهر میان
داریه و دُمبک می زنن
می رقصن و می رقصونن
غنچهی خندون میریزن
نُقلِ بیابون میریزن
های میکِشَن، هوی میکِشَن:
«- شهر ، جای ما شد!عید مردماس، دیب گِله داره
دنیا مال ماس، دیب گله داره
سفیدی پادشاس، دیب گله داره
سیاهی رو سیاس، دیب گله داره »…
پریا! دیگه تُک روز شیکسه
درای قلعه ؛ بسّه
اگه تا زوده ؛ بُلَن شین
سوارِ اسبِ من شین
میرسیم به شهرِ مردم…
(بخشی از شعر «پریا» / سروده احمد شاملو)
عکس یادداشت اثر بریت اینگرید پرسون هنرمند سوئدی
- نقدی متفاوت بر بدلکاری: خالق فیلم
- مسئله آسیب دیدگی دختر سعید راد برای ما هنوز مبهم است، درمان همچنان ادامه دارد
- نمایش «آتش سبز» در شهر پاریس: یک تجربه فراموش نشدنی
- تازههای جذاب برای علاقهمندان به سینما؛ رونق رو به رشد سعید راد
- «تمساح قاتل» با قیمت ٧ میلیارد تومان، به فروش رفت!
- آوای ابرها: حکایت کودکان بیحقوق غزه
- نوروزی پرفروش؛ فروش ۷۶ میلیارد تومانی در تاسوعای این نوروز
- کمدیها؛ رکورد بینظیر سینمای ایران با ۲۸ میلیون تماشاگر در ۲۳ سالگی
- کجایند مدیران سینمایی؟! آرزوی سلامتی برای ستاره سینما؛ سعید راد
- نمایش آنلاین فیلم “جنگل پرتقال” اثر فانشو