لحظات وحشتناکی که انسان ها در آن ها از بمباران هسته ای گرفتار شدند تا سقوط از هواپیما، ولی نجات یافتند
وحشتناکترین لحظات جهان همواره برای انسانها موضوعی حساس و مهم بوده است. از بمباران هستهای تا سقوط از هواپیما، تجربه وحشتناک از زندگی انسانها را تغییر داده است. در بمباران هستهای، انفجار مهیب و آثار ویرانگر آن به دنبال خود دست کم ۱۲۰٬۰۰۰ مرگ بر جا گذاشته و نشان داد که چهقدر جهان به ویرانی کشیده شد. اما نهایتاً انسانها با اقدامات صلحآمیز و کنترل هستهای توانستند از وحشتناکترین نتایج این حملات نجات پیدا کنند.
سقوط از هواپیما نیز یکی از وحشتناکترین تجربیات ممکن برای انسانهاست. با وجود اینکه این اتفاقات نادر هستند، اما وقوع آنها باعث وحشت و نگرانی افراد شده است. اما از سوی دیگر ایجاد نظامهای ایمنی مدرن و توسعه فناوریهای جدید، به افراد امکان میدهد که در مقابل این خطرات مقاومت کنند و از آنها نجات یابند.
در نهایت، انسانها باید از تجربیات وحشتناک گذشتهشان استفاده کنند تا از خطرات آینده پیشگیری کنند و جامعهای ایمنتر و بهتر را برای آینده ساختاردهند.
لحظات وحشتناکی در طول تاریخ وجود داشته که افراد موفق شدهاند از آنها نجات پیدا کنند. این حوادث دریایی، زمینی و هوایی بودهاند.
همه میدانیم که انسانها میتوانند از اتفاقات ناگوار هم جان سال به در ببرند. شاید شما هم تا به حال با بازماندگان حملههای مسلحانه، تصادف خودرو و بیماریهای مهلکی چون سرطانهای پیشرفته مواجه شده باشید. البته برخی از این داستانهای بقا و نجات دوباره برای زندگی، انتظار انسان را از هستی فراتر میبرد.
برخی انسانها از پشت سر گذاشتن دو بمباران هستهای تا پریدن از ارتفاع ده متری یک هواپیمای در حال سقوط بدون هیچ چتر نجاتی، اتفاقات حیرت انگیزی را پشت سر گذاشتهاند. آنها از این سوانح زنده درآمدهاند و داستان ترسناک آنچه به سرشان آمده است را روایت کردهاند. با ما در ادامه همراه باشید تا ۱۰ مورد از ترسناکترین داستانهای این افراد را برایتان بازگو کنیم.
۱۰٫ دو انفجار هستهای
تسومو یاماگوچی یک مهندس دریایی ژاپنی بود که در سال ۱۹۴۵ برای انجام ماموریت شغلی به هیروشیما رفت. اولین انفجار هستهای هیروشیما صبح روز ۶ اگوست صورت گرفت. او به علت دور بودن از مرکز زلزله، تنها مورد اصابت موج ضعیفی از انفجار در فاصله ۳ کیلومتری محل انفجار قرار گرفت. یاماگوچی در اثر موج انفجار دچار سوختگی و نابینایی موقت شد، اما این علایم مدتی بعد از بین رفتند.
یاماگوچی عزم خود را جزم کرد تا نزد خانواده باز گردد و به همین ترتیب روز بعد راه سفر پیش گرفت. البته سرنوشت چیز دیگری برایش آماده کرده بود. وطن این ژاپنی بخت برگشته شهر ناگاساکی، محل انفجار دوم بمب هستهای بود. در روز ۹ اگوست که یاماگوچی سعی داشت اتفاقات ناگوار انفجار بمب هستهای در هیروشیما را برای مدیرش تعریف کند، آسمان بالای سر آنها بار دیگر روشن شد. بمباران هستهای دوم در شهر ناگاساکی هم هزاران نفر از ساکنین این شهر ژاپنی را به کام مرگ کشاند؛ اما یاماگوچی باز هم زنده ماند! او ۹۳ سال عمر کرد و رسماً تنها فردی در دنیا شناخته میشود که دو انفجار هستهای مرگبار را پشت سر گذاشته است.
۹٫ نجات از هفت صاعقه مرگبار
برای شما هم از این روزهای پر از بدشانسی پیش آمده است که تصور کنید کائنات و کل جهان میخواهند از شما انتقام بگیرند؟ اما شما هرگز به پای روی سالیوان جنگلبان در ویرجینیا نمیرسید. این جنگلبان آمریکایی که به “عصای انسانی صاعقه” معروف شده، ادعا میکند تا به حال نه یک بار و دو بار بلکه هفت بار طی سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۷۷ مورد اصابت صاعقه قرار گرفته است. برای مقایسه باید بگوییم احتمال آنکه فردی در آمریکا مورد اصابت صاعقه قرار گیرد، چیزی در حدود ۱ به ۱۵۳۰۰ است؛ اما احتمال هفت بار قربانی این پدیده شدن چقدر است؟ بله ۴٫۵ به ۱ با ۳۲ صفر جلوی آن!
بله درست متوجه شدید؛ احتمال آنکه فردی هفت بار قربانی صاعقه آسمانی شدن در حد ناچیز است. البته این احتمال شاید برای یک حسابدار معمولی شرکت صحت داشته باشد نه جنگلبانی که نصف روزش را در محیط طبیعی میگذراند. از طرفی هم نوع شغل جنگلبانی به گونهای نیست که هفت بار اصابت صاعقه به فرد را کاملاً توجه کند. بدین ترتیب روی سالیوان آمریکایی همچنان یک ناهنجاری شناخته میشود.
هر کدام از این صاعقهها با داستان وحشتناک خودش همراه است. یکی از این صاعقهها باعث شد موهای سر سالیوان آتش بگیرد و از آن بعد یک پارچ آب برای پیشگیری از رخداد مجدد با خودش حمل میکند. او در هنگام یک اصابت دیگر در حال رانندگی بود و مچ پایش آسیب جدی دید. روی سالیوان مانند شخصیتی از یک انیمیشن جالب، هر بار توانست جان سالم به در ببرد و تا کنون هفت بار این اتفاق برایش رخ داده است.
۸٫ قطع عضو ناشیانه پس از گیر افتادن میان صخرهها
یک مرد علاقهمند به طبیعت گردی به نام آرون رالستون در سال ۲۰۰۳ برای یک ماجراجویی شخصی دیگر راهی یوتا شد؛ اما اتفاقی وحشتناک برای او رخ داد. دست آرون بر اثر حرکت یک تخته سنگ، زیر آن گیر افتاد و باعث شد او بی حرکت به صخرههای بلند بچسبد. در حالی که کسی آن اطراف نبود و آرون کمترین امکانات لازم را در دست داشت، بدون امکان درخواست کمک از دیگران در حالتی کابوس گونه گیر افتاده بود.
چند روز در همین حال گذشته و آرون آذوقه و آب همراهش را تمام کرد. او در همین حالت هم برای خانواده خود پیام ویدیویی ضبط میکرد و ایمان پیدا کرده بود که هرگز نمیتواند از این مهلکه جان سالم به در ببرد. پنج روز بعد، فکر بکری به ذهن راستون رسید. اگر میخواست زنده بماند، باید به معنای واقعی کلمه خودش دست به کار میشد. آرون با عزمی خالص و یک ابزار چندکاره که کند شده بود، دست گیر افتاده را قطع کرد و خودش را به سختی زیادی از دره به ارتفاع ۱۹ متر بالا کشید تا زنده بماند.
داستان جا نزدن او الهام بخش ساخت فیلمی بر اساس واقعیت تحت عنوان “۱۲۷ ساعت” شد. این داستان ممکن است برای همه مناسب نباشد و احساسات ناخوشایندی را بیدار کند؛ اما همچنان نشان دهنده طول مدتی طولانی و امید بخش است که شخصی برای زنده ماندن طی کرده و برای جان خودش جنگیده است. این داستان همچنین به افراد یادآوری میکند که هرگز به تنهایی صخره نوردی نروند.
۷٫ پریدن از هواپیما بدون چتر نجات
وسنا ولووی، مهماندار یوگسلاویایی هواپیما، در سال ۱۹۷۲ با پرواز JAT Flight 367 در حال خدمت بود. این هواپیما ظاهراً ربوده شد و در نهایت سقوط کرد. البته مهماندار مذکور در حالی که هواپیما هنوز به زمین اصابت نکرده بود؛ توانست از آن بیرون بپرد. او پس از سقوط آزاد ناخواسته از ارتفاع حدوداً ۱۰ کیلومتری، خودش را زنده میان لاشه هواپیما یافت. به طور خلاصه، وسنا درون هواپیمایی بود که از ارتفاع ده کیلومتری سقوط کرد و سپس بدون چتر نجات روی کوه افتاد. ظاهراً او خوش شانسی آورد و روی بخشی از لاشه هواپیما افتاد که در سمت برف گرفته کوه سقوط کرده بود. این خوش شانسی در کتابهای فانتزی هم کمتر دیده میشود.
وسنا دچار آسیبهای زیادی از جمله شکستی در استخوانهای متعدد و همچنین کما موقتی شده بود؛ اما به خوبی توانست سلامتی خود را به دست آورد و حتی دوباره به شغل قبلی خودش بازگردد. نام وسنا حتی در کتاب رکوردهای گینس هم ثبت شد؛ زیرا از بلندترین ارتفاع ممکن سقوط کرد و زنده ماند.
۶٫ سه روز گرفتاری زیر آب
تصور کنید در یک کشتی در حال غرق شدن زیر آب گیر افتاده باشید. این اتفاق وحشتناک در سال ۲۰۱۳ برای مردی به نام هریسون اوکین رخ داد. او آشپز مشغول در یک ناو یدک کش به نام جکسون ۴ بود؛ اما یدک کش به علت موجهای سنگین در آبهای کشور نیجریه واژگون شد. جکسون ۴ در اثر این حادثه ۳۰ متر در عمق اقیانوس فرو رفت و عمده خدمه آن هم متاسفانه غرق شدند. هریسون اما زنده ماند و به طرز عجیبی درون یک حباب هوای کوچک گرفتار ماند.
هریسون ۷۲ ساعت بدون غذا و در حالی که مقدار کمی آب قابل آشامیدن در دسترس داشت، در همان حباب موقت باقی ماند. او در تاریکی مطلق گیر کرده بود و میتوانست صدای موجودات دریایی و گاهی برخی جانوران شکارچی زیر آب را بشنود. هر لحظه برای او به یک مبارزه علیه ناامیدی تبدیل شده بود. او باید با ترس، سرما و کم آبی میجنگید و کاهش تدریجی اکسیژن محیط هم به نگرانیهایش میافزود. وضعیتش هر لحظه وحشتناکتر میشد تا اینکه گروه غواصان که برای پیدا کردن اجساد غرق شدگان به اعماق فرستاده شده بودند، توانستند هریسون را پیش از آنکه دیر شود پیدا کرده و نجات دهند.
۵٫ نجات از هاری بدون واکسن
یکی از حقایق غیر قابل انکار در اینترنت این است که وقتی فردی مبتلا به هاری شده و اولین علایم در آن دیده شود، حتماً میمیرد. جینا گیس، نوجوان اهل ویسکانسین، با داستان زنده ماندن خود توانست حقایق پزشکی را زیر سوال ببرد و تاریخ را تغییر دهد. او سال ۲۰۰۴ در حالی که ۱۵ سال داشت، توسط یک خفاش در کلیسای محل زندگی گزیده شد. جینا به محل گزیدگی توجه نشان نداد و تصور میکرد این زخم کوچک قرار نیست عواقب خاصی داشته باشد!
او یک ماه بعد با علایم شدید به پزشک مراجعه کرد و مشخص شد به هاری مبتلا شده است. او در وضعیتی قرار داشت که علم پزشکی دیگر امیدی برای نجاتش متصور نمیشد. یک پزشک به نام دکتر رادنی ویلوبی جونیور تصمیم گرفت روش درمان تجربی تحت عنوان “پروتکل میلواکی” را برای جینا اجرا کند. برای درمان آخر جینا او را به کما مصنوعی بردند تا داروهای تزریقی با محتوای ضد ویروسی دریافت کند. هدف از اجرای این روش، کاهش نرخ متابولیسم بدن این نوجوان به منظور فرصت پیدا کردن سیستم ایمنی بدن او بود تا گلبولهای سفید به خودشان بیایند و با ویروس هاری مقابله کنند. این درمان خلاف همه احتمالات، جواب داد. جینا از این بیماری جان سالم به در برد و اولین فردی شناخته میشود که بدون دریافت هیچ دوزی از واکسن هاری توانسته است آن را کاملاً شکست دهد.
۴٫ ۱۳۳ روز آوارگی در دریا
پون لیم، ملوان چینی، در سال ۱۹۴۲ سوار کشتی تجاری بریتانیایی به نام SS Ben Lomond شد؛ اما کمی بعد در موقعیت مرگ و زندگی قرار گرفت. این کشتی به دست اژدرهای جنگی آلمان مورد حمله قرار گرفت و در اعماق آتلانتیک جنوبی غرق شد. پون لیم از حمله جنگی نجات یافت؛ اما با جلیقه نجات بر تن و یک قایق الواری اولیه در آب ماند. او تنها و کیلومترها دور از خشکی منتظر بود تا نجات پیدا کند.
پون باهوش بود و به جای ترسیدن، تصمیم گرفت جرات خود را جمع کند. او با بند ساعت خودش قلاب ماهی گیری درست کرد و مدتها ماهی یا حتی پرنده صید و شکار میکرد تا زنده بماند. او برای جلوگیری از کم آبی بدنش، سعی کرد آب باران را جمع کند. او هر چند روز یکبار باید از دست کوسهها فرار میکرد و حتی یک بار مجبور شد از ذخیره آب آشامیدنی خود برای این کار استفاده کند. او به مدت ۱۳۳ روز توانست با بلایای طبیعی، گرسنگی و تنهایی مقابله کند و داستان عجیب و غریبش سرانجام وقتی به پایان رسید که یک ماهیگیر برزیلی او را ۴۸۰۰ کیلومتر دورتر از کشتی اولیه پیدا کرد. روایت عجیب پون لیم در ۱۳۳ روز مقاومت، گواهی محکم بر استقامت و توانایی انسان در جهت ابداع حتی در بدترین شرایط ممکن بود.
۳٫ چندین سانحه هوایی
آستین هچ پیش از اینکه حتی به بزرگسالی برسد، با دو سانحه مرگبار هوایی مواجه شد که هر دوی آنها مسئول از بین رفتن جان افراد متعددی از خانواده خودش بودند. اولین سانحه هوایی در سال ۲۰۰۳ رخ داد و در طی آن مادر، برادر و خواهر آستین جان خود را از دست دادند؛ اما او و پدرش به شکل معجزهواری زنده ماندند. آنها بیش از پیش به هم کمک کردند تا از این تجربه دردناک به سلامت عبور کنند و باز هم روی پای خودشان بایستند.
اما قسمت چیز دیگری بود. در سال ۲۰۱۱ آستین تازه چند روز پس از آنکه آستین توانسته بود کمک هزینه دانشجویی بسکتبال را از دانشگاه میشیگان بگیرد، با پدرش یک سانحه هوایی دیگر را هم از سر گذراند. او این بار پدر و نامادری خود را هم از دست داد. او همچنین به مدت ۸ هفته در کما بود و آسیبهای جدی در اثر سانحه متحمل شده بود که پزشکان احتمال میدادند دیگر نتواند راه برود. البته آستین همه احتمالات را بر هم زد و با عزم راسخ و جلسات فیزیوتراپی مستمر نه تنها توانست راه برود؛ بلکه دوباره به تیم بسکتبال دانشگاه برگشت تا رویای بازی در میشیگان را واقعیت ببخشد. آستین امروز خانواده خودش را تشکیل داده و با آنها زندگی میکند.
۲٫ سقوط از کوه
تعداد کمی از داستانهای بقا در حیطه کوهستان و کوه نوردی وجود دارد که به اندازه آزمون سخت جو سیمپسون در کوهستان آند پرو، ترسناک و افسانهای به نظر برسد. بدبیاری او در سال ۱۹۸۵ شروع شد که سیمپسون به همراه یک همراه کوه نورد دیگر به نام سیمون یاتس تصمیم گرفتند اولین صعود کنندگان به قله West Face از Siula Grande شوند. صعود آنها موفقیت آمیز بود؛ اما حادثه در راه بازگشت به زمین رخ داد. پای جو شکست و این حادثه در شرایط سختی مانند کوهستان میتواند عذاب آور و مرگبار شود.
آنها با توجه به شرایط تصمیم گرفتند برای پایین آمدن از روش کاهش ارتفاع کنترل شده با طناب استفاده کنند؛ اما جو در همین روند روی شکافی عمیق آویزان ماند. وزنی که روی طناب افتاده بود، آنقدری بود که باعث سقوط هر دو شود و همچنین امکان ارتباط برقرار کردن با دیگران و درخواست کمک هم وجود نداشت. یاتس مانند کاراکترهای فیلم سینمایی مجبور شد تصمیمی جانکاه بگیرد. او طناب را برید تا خودش را نجات دهد و فکر میکرد جو با این اقدام قطعاً میمیرد. جو پس از سقوط داخل شکاف زنده ماند و روی قفسهای یخی فرود آمد. او به شدت گرسنه و کم آب بود اما سه روز خودش را تا پایگاه کمپ روی زمین کشید. نجات نهایی او چیزی از معجزه کم نداشت.
۱٫ سه حادثه وحشتناک دریایی
نمیدانیم او به شدت خوش شانس بود که زنده ماند یا اصلاً بدشانس بود که گرفتار میشد؛ شاید پاسخ این پرسشهای ذهنی هم به نوع دید شما وابسته باشد. فقط میدانیم ویولت جسوپ، پرستار و مهماندار کشتی اقیانوس پیما، تنها از یک حادثه بزرگ کشتی شکستگی نجات پیدا نکرد؛ بلکه سه تا از بزرگترین فجایع آبی قرن بیستم را پشت سر نهاد.
جسوپ در سال ۱۹۱۱ سوار بر کشتی بزرگ RMS Olympic بود که به کشتی دیگری به نام HMS Hawke برخورد کرد. کشتی Olympic متحمل خسارتهای زیادی شد؛ اما این خسارتها جانی نبودند و کشتی توانست مسافران را سلامت به بندرگاه برگرداند. جسوپ در سال ۱۹۱۲ یکی از خدمه مشغول به کار در کشتی بزرگ دیگری به نام RMS Titanic بود. همه میدانیم چه بر سر تایتانیک معروف آمد؛ اما خدمه مذکور یکی از معدود کسانی بود که سوار بر قایق نجات شماره ۱۶ جان خود را نجات داد. چند سال بعد و در خلال جنگ جهانی اول، او در حال خدمت روی کشتی عظیم HMHS Britannic بود؛ اما این کشتی به مین زیر دریایی اصابت کرد و در دریای اژه غرق شد. او بار دیگر با قایق نجات از صحنه فرار کرد.
در گجتنیوز بخوانید: راز بزرگ کشتی تایتانیک؛ چرا هیچ اثری از بقایای افرادی که غرق شدند پیدا نشد؟
هیچکدام از این اتفاقات مرگبار باعث نشد ویولت خودش را بازنشسته کند یا شغلش را تغییر دهد. او بارها و بارها سوار کشتیهای دیگر شد و از اعضای خدمه کشتیهای عظیم بود. ویولت جسوپ خاطرات خود را در قالب یک کتاب منتشر کرد و به روایت داستانهای دردناک از حوادثی پرداخت که در آنها حضور داشت. خوشبختانه هیچ شخص دیگری در تاریخ بشر وجود ندارد که به اندازه ویولت در حوادث مرگبار دریایی حضور داشته باشد.